تا دیده‌ام رخ تو کم جان از عطار نیشابوری غزل 466

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

تا دیده‌ام رخ تو کم جان گرفته‌ام

1 تا دیده‌ام رخ تو کم جان گرفته‌ام اما هزار جان عوض آن گرفته‌ام

2 چون ز لبت نبود مرا روی یک شکر ای بس که پشت دست به دندان گرفته‌ام

3 تا آب زندگانی تو دیده‌ام ز دور دور از رخ تو مرگ خود آسان گرفته‌ام

4 چون توشهٔ وصال توام دست می نداد در پا فتاده گوشهٔ هجران گرفته‌ام

5 چون بر کمان ابروی تو تیر دیده‌ام گر خواست وگرنه کم جان گرفته‌ام

6 آوازهٔ لب تو ز خلقی شنیده‌ام زان تشنه راه چشمهٔ حیوان گرفته‌ام

7 آن راه چشمه در ظلمات دو زلف توست یارب رهی چه دور و پریشان گرفته‌ام

8 چون خشک‌سال وصل تو در کون دیده‌ام از ابر چشم عادت طوفان گرفته‌ام

9 گرچه ز چشم خاست مرا عشق تو چو اشک این جرم نیز بر دل بریان گرفته‌ام

10 برهم دریده پرده ز تر دامنی چشم کو را به دست ابر گریبان گرفته‌ام

11 گفتی که من به کار تو سر تیز می‌کنم کین پر دلی ز زلف زره‌سان گرفته‌ام

12 خونی گشاد از همه سر تیزی توام وین تجربه ز ناوک مژگان گرفته‌ام

13 چون تو ز ناز و کبر نگنجی به شهر در من شهر ترک گفته بیابان گرفته‌ام

14 عطار تا که از تو چو یوسف جدا افتاد یعقوب‌وار کلبهٔ احزان گرفته‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment