- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر زلف تو تا بجنبیدهست بوی مشک ختا بجنبیدهست
2 بوی خون آمد از صبا ماناک عاشقی را هوا بجنبیدهست
3 تا بجنبید زلف او از باد ناف آهو ز جا بجنبیدهست
4 ما و دیوانگی دگر کان زلف باز بر جان ما بجنبیدهست
5 جوش دلها به گرد او گویی قلب صد یاد را بجنبیدهست
6 گر جگرگوشه نیست چشم مرا خون چشمم چرا بجنبیدهست؟
7 میرود ذکر رفتنش بسیار باز جای بلا بجنبیدهست
8 دی شنیدم ز آه سرد منش دل چون آسیا بجنبیدهست
9 یاد خسرو نمیکند، یا رب کاین سخن از کجا بجنبیدهست