- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با این جمال روی صنم دیدنم خطاست کایینه مراد نه بهر جمال ماست
2 درویش بین به کلبه خود می برد هوس زان شمع کش ملایکه پروانه ضیاست
3 عقل است و لاف صبر یکی پرده برفگن تا بنگری که فایده عقل تا کجاست
4 چشمش برون کشم ز سرش آنکه بیندت صدق است این مثل که گدا دشمن گداست
5 هر کس ز باد بوی تو جوید، من آن نیم ما را همین بس است که این باد از آن هو است
6 رویم به قبله و دل گمره به سوی بت باری چرا کنیم نمازی که نارواست
7 شبهای خویش روز کنم ز آه شب فروز بد روز چون منی که بدین روز مبتلاست
8 ضایع مکن دعای خود، ای پارسای وقت در حق بیدلی که نه در خورد این دعاست
9 خسرو، منال بهر دل گم شده به درد کالاش کن ملال که درد تو آشناست