-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شده با نیک و بد آیینه دل خوش گل ما خویش را بشکند آنکس که خورد بر دل ما
2 سرکشی بسکه به ما خسته دلان دشوار است سبحه سان سر نزند دانه ما از گل ما
3 سخن از آتش رخسار کسی میگذرد می توان شمع برافروختن از محفل ما
4 خون ما سخت برو جست دم تیغش را زخم، برخیز و حلالی طلب از قاتل ما
5 ابر سودای جنون، بارش فیضی ننمود مزرع دانه زنجیر نشد تا گل ما
6 عمر بگذشت و، ز ما هیچ نیامد واعظ سبز ازین آب نشد مزرع بی حاصل ما