-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرفته در بر اندام تو سیم است برادر خوانده زلفت نسیم است
2 از آن زلف سیه بر مشکن آن را بنا گوش ترا در یتیم است
3 به رعنایی چنین مخرام، غافل که از چشم بد اندر راه بیم است
4 دل من در غمت نیمی نمانده ست وز این یک غم دل صد کس دو نیم است
5 ز یاد خنده مردم فریبت مرا دو دیده پر در یتیم است
6 به عهد فتنه و آشوب زلفت کسی کو خوش زید رند حکیم است
7 کتاب صبر خوانده بنده خسرو که هر شب مجلس غم را ندیم است