- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا سر زلف تو در دست صبا افتاده ست دل سرگشته ام از رشک ز پا افتاده ست
2 تا نیفتد دلم از پا و سرشکم ز نظر تو چه دانی که مرا بی تو چه ها افتاده ست
3 آب رو می بردم اشک و به سر می غلطد هوس روی تو تا در سرِ ما افتاده ست
4 دلم افتاد به کوی تو و ناپیدا شد بی خبر بود که داند که کجا افتاده ست؟
5 بیش در محنت هجران مخور ای دل غم من غم خود خور تو که این کار تو را افتاده ست
6 ای طبیب از پی من رنج مبر بهر خدا کز غمش کار خیالی به خدا افتاده ست