تنگ از بسکه شد زمانه ما از واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

تنگ از بسکه شد زمانه ما

1 تنگ از بسکه شد زمانه ما مردمی خاست از میانه ما

2 چون نشینم بزیر چرخ که هست حلقه مار آشیانه ما

3 راحت از ما ز بس گریزان است میرمد خواب از فسانه ما

4 لخت دل نامه و، ز داغش مهر اشک ما، قاصد روانه ما

5 بس بود دود آه و آتش عشق لاجورد و طلای خانه ما

6 دارد از اشک شمع سان پرچم علم آه عاشقانه ما

7 خاکساریم و، همچو آب حیات میخورد خاکمال دانه ما

8 میکند ترک مسجد و منبر بشنود واعظ ار ترانه ما

عکس نوشته
کامنت
comment