وقت آن شد که نظر درمن درمانده از اهلی شیرازی غزل 1300

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

وقت آن شد که نظر درمن درمانده کنی

1 وقت آن شد که نظر درمن درمانده کنی تلخی عیش مرا چاره بیک خنده کنی

2 هیچ نقصان نبود قدر ترا ایشه حسن گر نگاهی سوی درویش کهن ژنده کنی

3 من که باشم که بدل کینه من راه دهی بهر من خاطر خود چند پراکنده کنی

4 شمع من خنده زنان چهره برافروز دگر تا چراغ دل صد سوخته را زنده کنی

5 اهلی از تیغ تو چون سرکشد امید که تو از خداوندی خود رحم بر این بنده کنی

6 دی بر زمین خرامش دیدم چو سرو نازی ایدیده حیف کانجا خاک زمین نبودی

7 مفروش لاف مستی اهلی که تا تو هستی از خرمن نکویان جز خوشه چین نبودی

عکس نوشته
کامنت
comment