رسید وقت که هر روز از امیرخسرو دهلوی غزل 1750

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

رسید وقت که هر روز بامداد پگه

1 رسید وقت که هر روز بامداد پگه خوریم باده و بر روی گل کنیم نگه

2 ز شاخ یک تن سرو است و صد هزار قبا ز لاله یک سر کوه است و صد هزار کله

3 کلاه لاله که لعل است، اگر تو بشناسی نمونه ای مگرش داغ کینه است سیه

4 چو از کرشمه بیاراست چشم را نرگس بدید بلبل و گفتن علیک عین الله

5 دمید گل به ره نیکوان و گل در باغ روان شدند و ببردند دجله را از ره

6 هزار سال خوشی بیش دارد اندر عمر اگر چه مدت عمر گل است روزی ده

7 کنون به باغ و لب جوی خیمه باید زد خوش آن حباب که برابر می زند خرگه

8 کجاست ساقی نوخیز ساده رو که ز شرم نگه کند به زمین چون درو کنیم نگه

9 مرنج، ساقی، اگر چشم من به روی تو نیست که هست دیده من زیر پای همچو توشه

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر