- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را همین زبانی ست آن نیز در دعایش گر حق این نداند او داند و خدایش
2 یارب نهال قدّش تا از کدام باغ است کز هر طرف سری شد بر باد در هوایش
3 گویی مگر به رویش آشفته گشت گیسو ورنه چرا پریشان می آید از قفایش
4 تا که ز ناشکیبی بر روی من دوَد اشک ای مردمان بپرسید کز چیست ماجرایش
5 دل را که غیر عشقش فکری نبود در سر بنگر که درد هجران چون می کند ودایش
6 اشک تو را خیالی این آبرو از آن است گر می شود مشرّف گه گه به خاک پایش