آن زلف مشوش بین در عنبر از اثیر اخسیکتی غزل 91

اثیر اخسیکتی

آثار اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر

1 آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر و آن قامت دلگش بین در سروروان منگر

2 بالعل لبش خطی درنام بدخشان کش آسایش جانداری ز آسایش جان منگر

3 گوید که جهان و جان تاخیر مکن گو، هان کان جان و جهان آمد در جان جهان منگر

4 با شخص فنادشمن بر راه سران منشین با دیده ی نامحرم در روی بتان منگر

5 او معنی دل دارد تو صورت و تن بینی با چشم چنین هی هی در یار چنان منگر

6 پیش از تو اثیر از ری بیزار شود لیکن در سوز دلش می بین در قول زبان منگر

7 گر صاحب تمکینی در حضرت عشق تو چون همت خسرو کی در کون و مکان منگر

عکس نوشته
کامنت
comment