- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر و آن قامت دلگش بین در سروروان منگر
2 بالعل لبش خطی درنام بدخشان کش آسایش جانداری ز آسایش جان منگر
3 گوید که جهان و جان تاخیر مکن گو، هان کان جان و جهان آمد در جان جهان منگر
4 با شخص فنادشمن بر راه سران منشین با دیده ی نامحرم در روی بتان منگر
5 او معنی دل دارد تو صورت و تن بینی با چشم چنین هی هی در یار چنان منگر
6 پیش از تو اثیر از ری بیزار شود لیکن در سوز دلش می بین در قول زبان منگر
7 گر صاحب تمکینی در حضرت عشق تو چون همت خسرو کی در کون و مکان منگر