- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلای جان من جور است از آنسان دلستان یا غارت ایمان من
2 شوخ و مقامر پیشه ای، قتال بی اندیشه ای خونین چو شیرین تیشه ای، صیدت دل قربان من
3 هر روز آیم سوی تو، دل جویم از گیسوی تو کان دل که دارد خوی تو، بوده ست روزی آن من
4 از غارت خوبان مرا جان رها شد مبتلا تو، شوخ، دیگر از کجا پیدا شدی از جان من؟
5 ای، گنج دلها، مستیت، در قتل چابکدستیت درد من آمد مستیت، دیوانگی درمان من
6 هجرم بکشت و شوق هم، روزی نگفتی از کرم چون است در شبهای غم، آن عاشق حیران من؟
7 با عاشقان تنگدل زینسان منه در جنگ دل آخر بترس، ای سنگدل، ز آه دل بریان من
8 خیز، ای صبای مشک بو، بر گلرخ من راه جو حال من مسکین بگو، در خدمت جانان من