1 آن خواجه که خانه را بکهگل اندود کهگل بسرا ماند و او خود فرسود
2 تن پرور بیعقل چه پرورد بناز گویی که ثبات برگ کاهیش نبود
1 مصر شرف از حسن ادب یوسف جان یافت دولت بعبث جان برادر نتوان یافت
2 داریم گمانی که ترا هست دهان لیک کس گنج یقین را نتواند بگمان یافت
1 ز قامت تو چگویم که فتنها برخاست قیامت است که در روزگار ما برخاست
2 اگر صفا طلبی کام دل مجوی که یار چو در کنار نشست از میان صفا برخاست