1 آفتابست و سایه بان عالم به مثل او چنین چنان عالم
2 جام گیتی نماست می بینش که نماید همین همان عالم
3 غیر او دیگری نخواهد دید هر که بینا شود در آن عالم
4 این میان و کنار کی بودی گر نبودی درین میان عالم
5 صورت اوست نور دیدهٔ ما این معانی کند بیان عالم
6 همه عالم نشان او دارد بی نشان او بود نشان عالم
7 هر زمان عالمی کند پیدا می برد آورد روان عالم
8 عالم عشق را نهایت نیست هست این بحر بیکران عالم
9 نعمت الله چون می و جام است جام و می را بدان بدان عالم