آفتابی رو نموده از شاه نعمت‌الله ولی غزل 882

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

آفتابی رو نموده بی غبار

1 آفتابی رو نموده بی غبار گنج پنهان بود گشته آشکار

2 آینه بی حد نماینده یکی آن یکی در هر یکی خوش می شمار

3 رند سرمستیم در کوی مغان با خمار این و آن ما را چه کار

4 راه یاران گرامی هست نیست جاودان می رو در این ره مردوار

5 ذوق اگر داری در آ در میکده عشق می بازی دمی با ما بر آر

6 صورت و معنی است با ما در میان نعمت الله است با ما در کنار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر