- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میسر ار شود از چون تو نخل برخوردن ز شاخ عمر توان میوه های تر خوردن
2 من از لب تو خورم خون، تو از دل و جگرم چه دوستی بود این خون یکدگر خوردن!
3 چو مفلسان هوسناک با تو چند از دور به وهم خویش در اندیشه گل شکر خوردن!
4 گر این گل است، خود انداز خاک در دهنم که تو به خوردن می، من به خاک در خوردن
5 غمت که لقمه جان است، کی تواند خورد شکم پرست که نشناسد او مگر خوردن؟
6 چنین که سرزده در کوی دوست رفتن ماست نه آتشیم بخواهیم تا به سر خوردن
7 به غمزه توکشان می برد دلم، ورنه کسی به خود نرود دشنه بر جگر خوردن
8 به جان پذیر نه از دیده زخم او، خسرو که عاشقی نبود زخم بر سپر خوردن