-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض کز جا دگر نمیکندم اضطراب قرض
2 نظم سخن چگونه نپاشد ز یکدیگر تار نفس گسسته شد از پیچ و تاب قرض
3 زآن وا نمیشود بسخن چون صدف لبم کز سر گذشته چون عرق شرم، آب قرض
4 قرض از حساب رفت برون و، نمیدهم چیزی بقرض خواه، بغیر از حساب قرض
5 یارب، رها نیش تو ازین فکر جانگداز واعظ دگر ندارد ازین بیش تاب قرض