بر گردنم چنان شده محکم از واعظ قزوینی غزل 432

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض

1 بر گردنم چنان شده محکم طناب قرض کز جا دگر نمیکندم اضطراب قرض

2 نظم سخن چگونه نپاشد ز یکدیگر تار نفس گسسته شد از پیچ و تاب قرض

3 زآن وا نمیشود بسخن چون صدف لبم کز سر گذشته چون عرق شرم، آب قرض

4 قرض از حساب رفت برون و، نمیدهم چیزی بقرض خواه، بغیر از حساب قرض

5 یارب، رها نیش تو ازین فکر جانگداز واعظ دگر ندارد ازین بیش تاب قرض

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر