- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به بالین غریبانت گذر نیست ز حال مستمندانت خبر نیست
2 ز تو پروای هستی نیست ما را ترا پروای ما گر هست و گر نیست
3 تویی منظور من در هر دو عالم مرا بر دنیی و عقبی نظر نیست
4 یکایک تلخی دوران چشیدم ز هجران هیچ شربت تلخ تر نیست
5 اسیر هجر و نومید از وصالم شبم تاریک و امید سحر نیست
6 همی خواهم که رویت باز بینم جز اینم در جهان کام دگر نیست
7 دلی خالی نمی بینم ز دردت کدامین دل که خونش در جگر نیست
8 درین ره سرفرازی آن کسی راست که او را بیم جان و خوف سر نیست
9 رخ و زلف تو شد غایب ز چشمم من شوریده دل را خواب و خور نیست
10 مکن بیچاره خسرو را ز در دور که او را خود جز این در هیچ نیست