- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن نه روییست که ماهی ست بدان زیبایی وان نه بالاست، بلاییست بدان رعنایی
2 گر سر زلف سیه بازگشایی، چه عجب که شود مشک تتار از غم تو شیدایی!!
3 بر دل من غم زلف تو گره بر گره ست با تو بگشایم اگر پیش کسی نگشایی
4 مردم چشمی و شد خانه چشمم تاریک تا تو در خانه دیگر شدی، ای بینایی
5 سوی دیوار چه آیی که نیاید، صنما هیچگه صورت دیوار بدین زیبایی
6 هم بدان بام چو مهتاب طوافی مکن آفتابی تو، چرا بر سر دیوار آیی؟
7 چند از دور، حبیبا، به سوی من نگری چند هر ساعتی از خویشتنم بربایی
8 بخت یاری دهدم، گر تو به من یار شوی دولتم رو بنماید، چو تو رو بنمایی
9 دوش پیغام تو بر ما برسیده ست، امروز جان به شکرانه فرستیم، چه می فرمایی؟
10 بکشیدم سر زلف تو و خسرو داند آنچه من می کشم امروز بدین تنهایی