1 خوش نیست بهار گلشن دهر از آن کین چهره سرخ میکند برگ رزان
2 گلزار جهان بین که ز بد مهری چرخ در عین بهار نرگسش دیده خزان
1 گر بدامن گردی از آن رهگذر می بایدت دامنی از دامن گل پاک تر می بایدت
2 گر امید وصل باشد در قیامت دور نیست ایکه عاشق میشوی صبر اینقدر می بایدت
1 عاشق مجنونم و صحرای غم جای من است گر بمیرم دورازو کس را چه پروای من است
2 سوختن در آفتاب غم نه کار هر کس است سایه من داند این محنت که همپای من است
1 هرچند که یوسف بجمال از همه بیش است حسن نمکین تو بلای دل ریش است
2 چون گل همه تن آب حیاتی تو ولیکن چون خار دل آزار رقیبت همه نیش است