- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر بی تو به سر نمیشود، زین همه کار ای پسر
2 صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر
3 تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر
4 چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر
5 من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفتهام چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر
6 چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر
7 نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر
8 جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر