1 نیست در آخرزمان فریادرس جز صلاح الدین صلاح الدین و بس
2 گر ز سر سر او دانستهای دم فروکش تا نداند هیچ کس
3 سینه عاشق یکی آبیست خوش جانها بر آب او خاشاک و خس
4 چون ببینی روی او را دم مزن کاندر آیینه زیان باشد نفس
5 از دل عاشق برآید آفتاب نور گیرد عالمی از پیش و پس