نیست ره عشق را برگ و نوا از عطار نیشابوری غزل 641

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن

1 نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن خرقهٔ پیروز را دام ریا ساختن

2 دلق و عصا را بسوز کین نه نکو مذهبی است از پی دیدار حق دلق و عصا ساختن

3 مرغ دلت را که اوست مرغ هوا خواه دوست لایق عشاق نیست صید هوا ساختن

4 از فلک بی‌قرار هیچ نیاموختن در طلب درد عشق پشت دوتا ساختن

5 مفلس این راه را سلطنت فقر چیست برگ عدم داشتن راه فنا ساختن

6 بر سر میدان عشق در خم چوگان دوست دل به صفت همچو گوی بی سر و پا ساختن

7 کار تو در بند توست کار بساز و بیا پیش برون کی شود کار ز ناساختن

8 زخم خور ار عاشقی زانکه پدیدار نیست خستگی عشق را هیچ دوا ساختن

9 تا دل عطار را درد و دوا شد یکی نیست جز او را به عشق مدح و ثنا ساختن

عکس نوشته
کامنت
comment