پردگی نیست عطا، گر همه از واعظ قزوینی غزل 282

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد

1 پردگی نیست عطا، گر همه پنهان باشد رعد ابر کرم آوازه احسان باشد

2 جمع با ثروت دنیا نشود، خاطر جمع مال چون جمع شود، خواب پریشان باشد

3 بجز از نرمی و سختی نشود کاری راست تیر را کارگری از پر و پیکان باشد

4 پادشاهست، فقیری که بدرها ندود نیست کمتر ز سر آن پاکه بدامان باشد

5 گر بخود ساخته یی، پادشه وقت خودی افسر تارک درویش، گریبان باشد

6 توبه تنها نه پشیمانی کس از گنه است باید از زندگی خویش پشیمان باشد

7 دورم از وصل تو، اما بدل آن سر زلف همه شب در نظرم خواب پریشان باشد

8 عمل چرکن دنیا، نبود جز صوتی این گلستان همه چون کار گلستان باشد

9 رفت واعظ چو جوانی، پس ازین لایق ما آه سرد و رخ زرد و دل بریان باشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر