- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوقت صبح می روشن آفتاب منست بتیره شب در میخانه جای خواب منست
2 اگر شراب نباشد چه غم که وقت صبوح دو چشم اشک فشان ساغر شراب منست
3 وگر کباب نیابم تفاوتی نکند بحکم آنکه دل خونچکان کباب منست
4 براه بادیهای ساربان چه جوئی آب که منزلت همه در دیدهٔ پر آب منست
5 مرا مگوی که برگرد وترک ترکان گیر که گر چه راه خطا میروم صواب منست
6 چگونه در تو رسم تا ز خود برون نروم چرا که هستی من در میان حجاب منست
7 بیا که بی تو رسم تا زخود برون نروم چرا که هستی من در میان حجاب منست
8 بیا که بی تو ملولم ز زندگانی خویش که در فراق رخت زندگی عذاب منست
9 تو گنج لطفی و دانم کزین بتنگ آئی که روز و شب وطنت در دل خراب منست
10 خروش و نالهٔ خواجو و بانگ بلبل مست نوای باربد و نغمه رباب منست