نامردم است، هر که از امیرخسرو دهلوی غزل 1871

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

نامردم است، هر که درو نیست مردمی

1 نامردم است، هر که درو نیست مردمی عودی که بوش نیست، بسوزش به هیزمی

2 مردم نه ای، چه نفس بد اندر نهاد تست دیوی که جای کرده در اندام آدمی

3 وه این چه کوری است که در چارراه شرع با صد هزار رهبر بیننده ره گمی

4 عمر روان چو آب و تو معمار قصر خاک چو آب چشمه هست، چرا در تیممی؟

5 شرمی که بهر مال شوی بنده خزان چون بنده خدایی و فرزند آدمی

6 چون بد کنی، بدیت بگویند، از آن مرنج کان هم خودی که در حق خود در تکلمی

7 از برگ ریز یاد کن و دل منه به باغ ای بلبلی که بر سر گل در ترنمی

8 امروز باژگونه مزن نعل اسپ خویش فردا چو زیر خاک لگدکوب هر سمی

9 از تست بی نمازی خسرو، دلا که تو مردار اوفتاده به چه بلکه در خمی

عکس نوشته
کامنت
comment