- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا حالی است با جانان که جانم درنمیگنجد چه سوداییست عشق او که در هر سر نمیگنجد
2 خرابات است و ما سرمست و ساقی جام می بر دست در این خلوتسرای دل به جز دلبر نمیگنجد
3 چو غوغاییست دردا و که در هر دل نمیباشد چه سوداییست عشق او که در هر سر نمیگنجد
4 دلم عود است و آتش عشق و سینه مجمر سوزان ز شوق سوختن عودم در این مجمر نمیگنجد
5 چه حرف است اینکه میخوانم که در کاغذ نمییابم چه علم است اینکه میدانم که در دفتر نمیگنجد
6 برو ای عقل سرگردان گرانجانی مکن با ما سبکروحان همه جمع و گرانجان درنمیگنجد
7 ندیم مجلس شاهم حریف نعمت اللهم لب ساغر همیبوسم سخن دیگر نمیگنجد