1 خوش آنکه دمی زمانه یارم باشد معشوقه چو سرو و در کنارم باشد
2 بر توسن بخت از آن ز زلف چو کمند در دست عنان اختیارم باشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فرهاد را ز شیرین، حرمان ز بخت شور است گوهر بسنگ می زن، دولت نه کار زور است
2 چون باد تند مگذر، ای شهسوار کاینجا افتاده صد سلیمان، در خاک ره چو مور است
1 دل زنده شوم چون نگرم سیم تنان را جان تازه کند دیدن بت برهمنان را
2 عاشق که در آتش نرود چون زن هندو نامش ننهی مرد که ننگ است زنان را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به