خوش آنکه بودمه من زباده از اهلی شیرازی غزل 1239

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

خوش آنکه بودمه من زباده مست شده

1 خوش آنکه بودمه من زباده مست شده فکنده دست ز دوش من و ز دست شده

2 چو کام از آن لب میگون دلم مست یافت چنان خوشست بمستی که می پرست شده

3 اگر چه دین و دلم شد شراب و شاهد و ساقی چرا ملول نشینم چو هر چه هست شده

4 مگر غبار مرا سر بلند سازد باد چنین که در ره یارم چو خاک پست شده

5 خمیده شد چو کمان قد اهلی از غم یار کشاکش اجلس در پی شکست شده

عکس نوشته
کامنت
comment