منزلگه جانست که جانان از خواجوی کرمانی غزل 70

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

منزلگه جانست که جانان من آنجاست

1 منزلگه جانست که جانان من آنجاست یا روضهٔ خلدست که رضوان من آنجاست

2 هردم بدلم می‌رسد از مصر پیامی گوئیکه مگر یوسف کنعان من آنجاست

3 پر می‌زند از شوق لبش طوطی جانم آری چکنم چون شکرستان من آنجاست

4 هر چند که در دم نشود قابل درمان درد من از آنست که درمان من آنجاست

5 شاهان جهان را نبود منزل قربت آنجا که سراپردهٔ سلطان من آنجاست

6 جائیکه عروسان چمن جلوه نمایند گل را چه محل چونکه گلستان من آنجاست

7 برطرف چمن سرو سهی سر نفرازد امروز که آن سرو خرامان من آنجاست

8 بستان دگر امروز بهشتست ولیکن هرجا که توئی گلشن و بستان من آنجاست

9 مرغان چمن‌باز چو من عاشق و مستند کان نرگس مست و گل خندان من آنجاست

10 گر نیست وصولم به سراپردهٔ وصلت زینجا که منم میل دل و جان من آنجاست

11 از زلف تو کوته نکنم دست چو خواجو زیرا که مقام دل حیران من آنجاست

عکس نوشته
کامنت
comment