-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به نور طلعت او گشته چشم ما روشن نموده در نظر نور کبریا روشن
2 نگاه کردم و دیدم به نور او او را به نور او بنگر تا شود تو را روشن
3 فروغ نور جمالش که شمع انجمن است چراغ مجلس ما کرده حالیا روشن
4 اگر نه نور جمالش به ما نماید رو جمال شه که نماید به هر گدا روشن
5 ندیده دیدهٔ بیگانه زان که تاریک است ولی ببین که شده چشم آشنا روشن
6 گرفته جام می و مست آمده در بزم به ما نموده در آن جام می لقا روشن
7 همیشه در نظرم نور نعمت الله است نگر به دیدهٔ ما نور چشم ما روشن