- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود زیمن وصل تو فرخنده روزگاری بود
2 هزار زخم اگر میرسید خوش بودم که مرهم دلم از وصل چون تو یاری بود
3 تو آن گلی که فلک با وجود یوسف هم به نوبهار تواش چشم انتظاری بود
4 دلم زهجر تو شد همچو غنچه پژمرده خوش آنکه همچو نسیمت بمن گذاری بود
5 تنم بباد فنا شد ولی خوشم کآخر ز راه ما و تو برخاست گر غباری بود
6 کس این زمان نشمارد بهیچ اهلی را خوش آنکه پیش سگان تو در شماری بود
7 لاله بر خاک رهش اهلی نشانی میدهد یعنی آن گلچهره خلق از داغ سودا میکشد