- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سحرگه که بیدار گردیده بودم صبوحی دو سه باده نوشیده بودم
2 شدم بامدادان بدانسان که دل را کنم خوش که محمود ژولیده بودم
3 بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم فرو ریخت هر گل که برچیده بودم
4 بدیدم رخش را و دیوانه گشتم من این روز را پیش از این دیده بودم
5 بخندید بر حال من خلق عالم که داند که من بر که خندیده بودم
6 مرنج ار در آویختم با تو، جانا که دیوانه و مست و شوریده بودم
7 نگارا، چه خوش آشناها که کردی هر آبی که از دیده باریده بودم
8 مرا فتنه بودی، وزان چشم بودی ترا بنده بودم، وزین دیده بودم
9 ز غمهای خسرو شدم آزموده که من عشق بازیت ورزیده بودم