- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابر میبارد و من میشوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
2 ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
3 سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز بلبل رویسیه مانده ز گلزار جدا
4 ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
5 دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا
6 نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا
7 دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت زود برگیر و بکن رخنه دیوار جدا
8 میدهم جان مرو از من، وگرت باور نیست پیش از آن خواهی، بستان و نگهدار جدا
9 حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا