-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای تتق بسته از تیره شب برقمر طوطی خطت افکنده پر برشکر
2 خورده تاب از خم دلستانت کمند گشته آب از لب درفشانت گهر
3 آهویت کرده بر شیر گردون کمین افعیت گشته بر کوه سیمین کمر
4 هندویت رانده برشاه خاور سپه لشکر زنگت آورده بر چین حشر
5 چشم پرخواب و رخسار همچون خورت برده زین عاشق خسته دل خواب و خور
6 گشته هندوی خال تومشک ختن گشته لالای لفظ تو لؤلؤی تر
7 نافه را از کمند تو دل در گره لعل را از عقیق تو خون در جگر
8 ایکه هر لحظه در خاطرم بگذری یک زمان از سر خون ما در گذر
9 سرنهادیم بر پایت از دست دل تا چه آید ز دست تو ما را به سر
10 سکهٔ روی زردم نبینی درست زانکه نبود ترا التفاتی به زر
11 تا تو شام و سحر داری از موی و روی شام هجران خواجو ندارد سحر