- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روشن است از نور رویش چشم مست سیدم می زنم دستی در این دستان به دست سیدم
2 سیدم ساقی رندان است و من مست خراب در میان باده نوشان می پرست سیدم
3 چون سر زلف بتان خواهم که پشتش بشکند هر که خواهد یک سر موئی شکست سیدم
4 سر سید هر که می خواهد بگو از من بپرس زان که من واقف ز حال نیست و هست سیدم
5 عشق سید در دلم بنشست چون سلطان به تخت من ز جان برخواستم پیش نشست سیدم
6 عاشقان مستند از جام شراب عشق او من به جان جمله سرمستان که مست سیدم
7 نعمت الله در نظر نقش خیالی می کشد با چنین نقش خیالی پای بست سیدم