بدان از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 345

ایرانشان ابن ابی الخیر

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

بدان ره کشیدش فزونی و آز

1 بدان ره کشیدش فزونی و آز که لشکر به کشور همی خواند باز

2 چنان لشکرش بر در انبوه شد که روی زمین آهن و کوه شد

3 شمرده برآمد همی هفت بار ز گردان و گردنکشان صد هزار

4 ره مرز مازندران برگرفت سپاهش همه دست بر سر گرفت

5 همی رفت در پیشِ کاووس، کوش سپاهش چنان گشن و پولادپوش

6 از ایران به مصر آمد آن شاه کی همی بود یک هفته با رود و می

7 یکی روستا بود دور از گروه ز رقّه به یک سو میان دو کوه

8 همی ریف خواندند مردان به نام بدو اندرون مردمان شادکام

9 میان دو کوه اندرون است راه همی دامن کوه سنگ سیاه

10 درازی آن کوه ده منزل است همه سنگ خارا، نه خاک و گِل است

11 برآن راه کاووسِ کی را ببرد همان لشکر و نامداران گُرد

12 بدان، تا سرِ راههای سوان ببندد برآن دشمنان گر توان

13 چنان تیز لشکر گرفتند راه که کردند چندان سپاهش تباه

14 فسونی به کاووس کی بردمید ز راه سوانش به نوبه کشید

15 مرآن مرزها کرد ویران و پَست بسی گوهر و زرش آمد به دست

16 بکُشتند چندان از آن بی بنان که ماندند بی شوی و کودک زنان

17 چو آگه شد شاه مازندران که آورد کوش آن سپاه گران

18 ................................. .................................

عکس نوشته
کامنت
comment