جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

عبرتست از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 154

مثنوی معنوی 154 ام از 6329 دفتر سوم

عبرتست آن قصه ای جان مر ترا

1 عبرتست آن قصه ای جان مر ترا تا که راضی باشی در حکم خدا

2 تا که زیرک باشی و نیکوگمان چون ببینی واقعهٔ بد ناگهان

3 دیگران گردند زرد از بیم آن تو چو گل خندان گه سود و زیان

4 زانک گل گر برگ برگش می‌کنی خنده نگذارد نگردد منثنی

5 گوید از خاری چرا افتم بغم خنده را من خود ز خار آورده‌ام

6 هرچه از تو یاوه گردد از قضا تو یقین دان که خریدت از بلا

7 ما التصوف قال وجدان الفرح فی الفؤاد عند اتیان الترح

8 آن عقابش را عقابی دان که او در ربود آن موزه را زان نیک‌خو

9 تا رهاند پاش را از زخم مار ای خنک عقلی که باشد بی غبار

10 گفت لا تاسوا علی ما فاتکم ان اتی السرحان واردی شاتکم

11 کان بلا دفع بلاهای بزرگ و آن زیان منع زیانهای سترگ

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا

شاعر شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا چه کسی است ؟

شاعر شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا چیست ؟

قالب شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر عبرتست آن قصه ای جان مر ترا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر