-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تمام اوست که فانی شدست آثارش به دوستگانی اول تمام شد کارش
2 مرا دلیست خراب خراب در ره عشق خراب کرده خراباتیی به یک بارش
3 بگو به عشق بیا گر فتاده میخواهی چنان فتاد که خواهی بیا و بردارش
4 میا به پیش ز درش ببین که میترسم ز شعلهها که بسوزی ز سوز اسرارش
5 وگر بگیردت آتش به سوی چشم من آ که سیل سیل روانست اشک دربارش
6 حدیث موسی و سنگ و عصا و چشمه آب ز اشک بنده ببینی به وقت رفتارش
7 برآر بانگ و بگو هر کجا که بیماریست صلای صحت و دولت ز چشم بیمارش
8 برآ به کوه و بگو هر کجا که خفته دلیست صلای بینش و دانش ز بخت بیدارش
9 که نور من شرح الله صدره شمعیست که در دو کون نگنجد فروغ انوارش