1 روزگاریست که ما را نگران میداری مخلصان را نه به وضع دگران میداری
2 گوشه چشم رضایی به منت باز نشد این چنین عزت صاحب نظران میداری
3 ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار دست در خون دل پرهنران میداری
4 نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ همه را نعره زنان جامه دران میداری
5 ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور چشم سری عجب از بیخبران میداری
6 چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ سر چرا بر من دلخسته گران میداری
7 گوهر جام جم از کان جهانی دگر است تو تمنا ز گل کوزه گران میداری
8 پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه روی طمع مهر و وفا زین پسران میداری
9 کیسه سیم و زرت پاک بباید پرداخت این طمعها که تو از سیمبران میداری
10 گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی عاشقی گفت که تو بنده بر آن میداری
11 مگذران روز سلامت به ملامت حافظ چه توقع ز جهان گذران میداری