-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کاری است قوی ز خود بریدن خود را به فنای محض دیدن
2 مانند قلم زبان بریده بر لوح فنا به سر دویدن
3 صد تنگ شکر چشیده هر دم پس کرده سؤال از چشیدن
4 این راز شگرف پی ببردن وانگاه ز خویش پی بریدن
5 صد توبه به یک نفس شکستن صد پرده به یک زمان دریدن
6 در میکده دست بر گشادن با ساقی روح می کشیدن
7 در پرتو دوست همچو شمعی در خود به رسیدن و رسیدن
8 بی خویش شدن ز هستی خویش در هستی او بیارمیدن
9 همچون عطار عشق او را بر هستی خویشتن گزیدن