گزندگیست، چو خاری که خفت از واعظ قزوینی غزل 375

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار

1 گزندگیست، چو خاری که خفت آرد بار زبان نرم، نهالی که عزت آرد بار!

2 ز سرخ رویی آتش، ترا شود روشن که خوی تند چه مقدار خجلت آرد بار

3 بهم فشردن دست صدف، بس است دلیل که مالداری بسیار، خست آرد بار

4 ز جوی آب گل آلود خوانده ام سطری که انس بدگهر آخر کدورت آرد بار

5 خطی است بر ورق خشت پخته، بس روشن که چهره گشتن با خصم خفت آرد بار

6 صدای دست بهم سودن صدف، اینست که دل بمال نهادن، ندامت آرد بار!

7 چنانکه تکیه ببالین نرم خواب آرد بجاه تکیه زدن نیز، غفلت آرد بار

8 ز لوح سایه بال هما بخوان واعظ که صبر مرد، سعادت آرد بار

عکس نوشته
کامنت
comment