- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آنکه دور فلک بر مراد من میگشت که خار گلشن بختم گل و سمن می گشت
2 خوش آنکه بر من لب تشنه خون ترش میشد مرا از آن ترشی آب در دهن می گشت
3 خوش آنکه از سخنم لب چو غنچه گر بستی دگر شکفته تر از گل بیک سخن می گشت
4 خوش آنکه گر گرهی می فتاد در کارم گره گشای من آن زلف پرشکن می گشت
5 خوش آنکه در ظلمات غم آن لب شیرین ز خنده چشمه حیوان به چشم من می گشت
6 خوش از آنکه از رخ آن بت هزار عاشق مست بیک نظاره که می کرد برهمن می گشت
7 خوش آنکه گاه تبسم هزار چون اهلی فدای آن لب شیرین و آن دهن می گشت