خوش نقش خیالی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1385

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

خوش نقش خیالی است که بستیم به دیده

1 خوش نقش خیالی است که بستیم به دیده در دیدهٔ سرمست نظر کن که پدیده

2 مستانه دو بیتی ز سر ذوق بگفتم خود خوشتر از این قول که گفته که شنیده

3 تا ظن نبری گفتهٔ من شعر فلان است الهام الهی است که از غیب رسیده

4 میخانهٔ ما وقف و سبیل است به رندان جام می ما بر همه میخانه گزیده

5 رندی که در این کوی مغان خوش به کمال است از قصهٔ بیگانه و از خویش رهیده

6 جان در تن ما عشق نهاده به امانت گر می‌طلبد هان بسپاریم به دیده

7 خوش باشد اگر عمر عزیز به سر آری در بندگی سید و اخلاق حمیده

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر