- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است مرا از قطع وصل او گرهها در دل تنگ است
2 نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است
3 چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است
4 حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است
5 دل روشن طلب اهلی حدیث خلق کوته کن به جام جم چه حاجت هر کرا آیینه بیزنگ است
6 کی رقیب سگصفت جا در سر کویش کند او چه سگ باشد که اهلی شیر این سربیشه است