1 دلخسته آنزلف چو چوگان توام سرگشته آن کوی زنخدان توام
2 بر من دل تو نرم نخواهد گشتن من بنده آن دل چو سندان توام
1 ایکه خورشید زشرم دل تو آب شود هفت دریا زسرانگشت تو غرقاب شود
2 حاکم مشرق و مغرب که همی بهر شرف باغ اقبال ترا چرخ چو دولاب شود
1 تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست صد هزاران لعبت از جیب زمین سر بر زدست
2 ماه منجوق گل اینک کرد از گلبن طلوع شاه چیر لاله اینک نوبتی بردر ز دست
1 تویی که چرخ به صدر تو التجا کردست شعاع عقل برای تو اقتدا کردست
2 امیر عالم عادل شهاب دین خالص که خاک درگه تو چرخ توتیا کردست