خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم از اهلی شیرازی غزل 912

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش خود مستش

1 خوش آن ساعت که آن ساقی نشاننم پیش خود مستش نهد آن کاسه بر دست من و من بوسه بر دستش

2 فغان از زهر چشم او چه مرد افکن شرابست این می تلخی چنین آنگاه ساقی نرگس مستش

3 دل از سرو بلند او بطوبی کی شود مایل وگر مایل شود باشد گناه از همت پستش

4 درین نخجیرگه هردم هزاران صید می افتد سگ آن صید مقبولم که بر فتراک خود بستش

5 به پابوس سهی قدان ز کوته دستی طالع ندارد فرصتی اهلی ولیکن همتی هستش

6 ز شراب توبه اهلی نکنی که دختر رز بکسی حلال باشد که نمیدهد طلاقش

عکس نوشته
کامنت
comment