1 به تاب تب فتاد از تاب رویت این دل بی تاب ز تاب کاکلت از سینه شد صبر و ز چشمم خواب
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 کیست این کز نگهی رهزن صد جان باشد هر زمان جلوه کنان بر سر میدان باشد
2 خسروانه چو پی گوی دواند گلگون سر حد کوه کنش در خم چوگان باشد
1 روزم از هجران شب دیجور شد بار دگر لاله سان شد دل، ز داغ لاله رخسار دگر
2 بر دل از بیداد چرخم بود چندان بار غم داغ غربت بر سر هر بار شد بار دگر
1 این بارگاه کیست که از عرش برتر است وز نور گنبدش همه عالم منور است
2 وز شرم شمسهای زرش کعبتین شمس در تخته نرد چرخ چهارم به ششدر است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **