-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کافری است از عشق دل برداشتن اقتدا در دین به کافر داشتن
2 در ملا تحقیق کردن آشکار در خلا دین مزور داشتن
3 از برون گفتن که شیطان گمره است وز درونش پیر و رهبر داشتن
4 چون درآید تیرباران بلا در هزیمت دامن تر داشتن
5 کار مردان چیست بیکار آمدن پس به هر دم کار دیگر داشتن
6 خاک ره بر خود نمایان ریختن خویشتن را خاک این در داشتن
7 غرقهٔ این بحر گشتن ناامید وانگهی امید گوهر داشتن
8 دست بر سر پای در گل آمدن خشت بالین، خاک بستر داشتن
9 دام تن در راه معنی سوختن مرغ جان بیبال و بیپر داشتن
10 هر سری کان از تو سر برمیزند از برای تیغ و خنجر داشتن
11 چون فلک خورشید را بر سر کشید کی تواند پای بر سر داشتن
12 پای بر سر نه که اینجا کافری است سر برای تاج و افسر داشتن
13 همچو عطار این سگ درنده را زهر دادن یا مسخر داشتن