آن سرو ناز کز چمن جان دمیده از اهلی شیرازی غزل 350

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

آن سرو ناز کز چمن جان دمیده است

1 آن سرو ناز کز چمن جان دمیده است شاخ گلی بصورت او کس ندیده است

2 آن نوغزال با من مجنون انیس بود اکنون چه دیده است که از من رمیده است

3 با کس نگفته ام غم عشقش مگر صبا بوی محبت از نفس من شنده است

4 تلخ است در مذاق دلش آب زندگی لب تشنه یی که زهر جدایی چشیده است

5 آسوده دل فریب کمان ابرویان خورد ما زخم خورده ایم و دل ما رمیده است

6 طوفان فتنه فلک آبیست زیر کاه ایمن مشو که بحر فلک آرمیده است

7 اهلی ز دامنش نکشد خار فتنه دست هرچند دامن از همه عالم کشیده است

عکس نوشته
کامنت
comment